از جهانی شدن تا جهانی ماندن
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۵۵۸۶۸
تالاب یک زیست بوم آبی است با کارکردهای بیبدیل و متنوع که فواید محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی آن بر هیچکس پوشیده نیست.
تالاب بینالمللی گاوخونی یکی از تالابهای مهم کشور و پایاب حوضه آبریز رودخانه زایندهرود است که از سال ۱۳۴۹ بدلیل اهمیت اکولوژیکی و هیدرولوژیکی آن در «کنوانسیون رامسر» به ثبت جهانی رسیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آرمیدن زندهرود بر پهنه ۴۷ هزار هکتاری گاوخونی سالیان دراز سبب ظهور تمدن فرهنگی بزرگی برگرفته از میراث طبیعی این خطه از جغرافیای ایران زمین شده است .
«ورزنه» خاستگاه این تمدن فرهنگی و طبیعی با مردمانی اصیل، بدلیل برخورداری از ظرفیتهای بسیار از جمله مجاورت با تالاب بینالمللی گاوخونی، هویت تاریخی و فرهنگی و سطح مشارکت اجتماعی مردم منطقه، توانست در سال ۱۴۰۰، یعنی بیش از نیم قرن پس از ثبت تالاب گاوخونی در کنوانسیون رامسر، عنوان «شهر تالابی» را از آن خود کند.
کنونانسیون رامسر نخستین بار در شهر رامسر ایران با عضویت ۱۶۰ کشور جهان در سال ۱۳۴۹ آغاز بکار کرد کرد، هدف این معاهده بینالمللی حفاظت از پایداری تالابهاست.
در گذر این زمان،یعنی فاصله ثبت جهانی در کنوانسیون رامسر و شهر تالابی، بومیان منطقه برای پایداری گاوخونی و اکوسیستم(زیست بوم) شکننده آن تلاشهای فراوانی کردند. آنان با این عرصه آبی پیوندی دیرین و وثیق داشته و دارند. وابستگی معیشتی ساکنان حاشیه تالاب به مواهب ارزشمند اقتصادی، اجتماعی و زیستی آن، همواره محور ارزشگذاری این آبگیر بینالمللی محسوب می شود.
با این حال،بیشک حفظ و حراست ژینایی و عظمت تاریخی، فرهنگی این زیست بوم بیبدیل، به کوشش، انگیزه و علاقهمندی ساکنان آن وابسته است.ساکنان این کهن بوم ارزشمند آنگونه که در پاسداشت میراث فرهنگی این شهر، همچون بانوان سپیدپوش، قلعههای تاریخی و سُنتهای رایج بومی کوشیدند، بسیار بعید است که میراث طبیعی و نیاکان خود را بدست فراموشی بسپارند اما متأسفانه سیر تاریخی از جهانی شدن تالاب گاوخونی تا امروز حکایت از آن دارد که ما میراثدار خوبی برای آن نبودهایم.
جاذبههای گردشگری، طبیعتی بکر و زیبا، سُنتهای بومی، فرهنگی منطقه، صنایع دستی برخاسته از نوع معیشت ساکنان، در زُمره توانمندیهای این منطقه است که طی اعصار گذشته همزمان با تغییر معیشت، با تخریب روزافزون همراه بوده است البته همزمان با اوج شکوفایی زیست بوم این شهرستان و پویایی تالاب گاوخونی در دهههای گذشته، معیشت اکثر ساکنان این منطقه را کشاورزی و دامپروری تشکیل میداده است.
با روند خشکی زایندهرود و به تبع آن خشکی تالاب بینالمللی گاوخونی، زندگی مردمان حاشیه آن بشدت مورد تهدید قرار گرفت. تبعات این تهدید، مهاجرت و تخریب روز افزون منابع طبیعی، تخلیه آبخوانها، اُفت سطح آبهای زیرزمینی، نابودی تنوع زیستی، هجوم ریزگرها و دهها عامل مُخرب زیستی دیگر است.
با روند کاهش منابع آبهای سطحی و زیرزمینی و تغییر الگوی بارش سالیانه و پیرو آن با تغییر معیشت ساکنان از کشاورزی و دامپروری به گردشگری ناپایدار، برداشت و جابهجایی معادن طبیعی مانند سنگ، شن، ماسه و نمک، تلاش در راستای استقرار صنعت در منطقه، همه وهمه عوارضی است که چهره زیبا و بینظیر شهر تالابی و کویر ورزنه و روستاهای میراثدار اعصار گذشته را بشدت دچار دگرگونی کرده است.
روایتِ دردناک سرگذشت این ثروت ملی که میتوانست با بهرهمندی خردمندانه از توانمندیهایش قُطب اقتصادی منطقه شود، حاکی از آنست که مجموعه عوامل اقلیمی، محیطی و مدیریتی میتواند سبب تبدیل این کانون بزرگ طبیعی به انبان معضلات درهم تنیده اقتصادی و اجتماعی شود.
مشارکت اجتماعی نقطه عطف جهانی ماندن تالاب
سیر واسیر تحولات اجتماعی حاشیه نشینان تالاب، همزمان با روند کاهش منابع آبی و تحریبهای محیط زیستی صورت گرفته، متخصصین و کارشناسان این حوزه را بر آن داشته است تا با رویکرد شناخت بحرانهای زیست بوم منطقه پژوهشهای کاربردی متعددی را انجام دهند.
در این زمینه انجام مطالعات محدود در باره تغییر معیشت و مهاجرت و به موازات آن فعالیتهای اجتماعی قابل ملاحظه مبتنی بر افزایش مطالبات عمومی و تلاش در راستای حفظ زیست بوم منطقه توسط فعالان محیط زیست و جوامع محلی حاشیه تالاب صورت گرفته که حاصل آن ثبت «شهر تالابی ورزنه» در سال ۲۰۲۲ در مجمع جهانی «کنوانسیون رامسر» است.
وضعیت بحرانی کنونی منطقه بر آن دلالت دارد که تمام این تلاشها اگرچه موثر بوده، اما هرگز کافی نبوده است و ادامه این روند، جهانی ماندن تالاب را بشدت تحت تأثیر قرار میدهد اما براستی اگر مطالعات و مُطالبات نتوانسته است تأثیر شگرفی بر کاهش معضلات موجود در منطقه داشته باشد، مشکل چیست؟
داستان یک تجربه محلی
حاصل ارتباطگری و گفت و شنود فعالان محیط زیست با جوامع محلی در قالب مصاحبه، کارگاه تسهیلگری طی سالیان متوالی حکایت از آن دارد که همکاری و همراهی بهرهوران(دست اندرکاران) منطقه بعنوان گروههای ذینفع، نقطه عطف حل مشکلات است.
جامعه محلی به سبب تعلق ذاتی و حفظ هویت اجدادی خود، همزمان با مساعی برای یافتن چرایی مشکل، بطور قطع به چگونگی ماجرا نیز میاندیشد و این جامعیت تفکر که نشأت گرفته از شناخت محیط پیرامونی و بهرهمندی همتراز با آن است بهترین رهیافت برای گشایش این حلقه مفقوده محسوب می شود زیرا ذینفع محلی مشکلات را بخوبی میشناسد و تحلیل میکند.
در کشاکشِ مشارکت از جنس هویت بخشی به مردمان بومی با پیشه کشاورزی و دامداری، مُروجان محیط زیستی حضور یافته در محل با بهرهورانی خردمند مواجه میشوند که در تعامل آنها با کشاورزان منطقه نکاتی رد و بدل میشود که بخوبی مُبین شناخت مشکلات مُبتلابه و در عین حال ارائه راهکارهای مُقتضی است.
پاسخ کشاورزان منطقه به مُروجان که فاخرانه از انتسابش به پیشه اجدادیش سخن میگوید و به آن میبالد، این گونه است:
روزگارت چگونه میگذرد: «سخت»
طریقه امرار معاشت چیست: «کاشت»
چه میکاری: «حاصل جانم.... میکاشتم»
چه برداشت میکنی:« عشق.... محبت.... پول.... غذا ....برداشت میکردم »
پس مشکل چیست: «بیآبی.... خشکیدن تالاب...»
راهحلی داری:«بله»
پس چرا اقدام نمیکنی:«تنها نمیشود، کمک میخواهم ....»
و این جا مُروج سکوت میکند و دوباره میپرسد.
از چه کسانی کمک میخواهی: «مسوولین، مردم، کشاورز، دامدار، صنعتگر، همه.......»
خودت چه :«من؟ زندگیام رفته است، باید همکاری کنیم، جز این، راه چارهای نداریم»
کشاورز بخوبی تفاوت کشاورزی نوین و سنتی را میشناسد، بین آبیاری سنتی و نوین تمایز قائل است، به روشهای نوین و استفاده از فناروی روزآمد معتقد است. با این همه چرا با کشاورزی ناپایدار مواجهیم.
مُروجان محیط زست در اثنای حضورشان در منطقه با بهرهبرداران دیگری روبهرو شدند. شاغلین بخش صنعت و گردشگری که با کشف استعدادها و توانمندیهای اکوسیستم منطقه، بهرهبرداری ناپایدار و بدون توجه به ملاحظات محیط زیستی را یک راه امرار معاش از این طبیعت زخمخورده میدانند که آینان ذینفعان نوپدید و جایگزین ذینفعان اصلی و طبیعی منطقه محسوب میشوند.
از این دست تجربیات، در توصیف سرگذشت تلخ زایندهرود و پایاب آن بیشمار است. دیریست که تفکرات سوداگرایانه مبتنی بر توسعه ناپایدار بدون توجه به توان نهفته در ذینفعان منطقه بخصوص جامعه محلی و بهرهوران اصلی، بر طبل توسعه نامتوازن میکوبد و اگر این روند ادامه یابد به حتم، این صوت حزین ناهنجار تا اعماق جان تالاب، این گوهر ارزشمند فلات مرکزی ایران رسوخ خواهد کرد.
پس بجاست که از فرصت محدود برجای مانده برای ترمیم کُهنه زخمهای وارده بر پیکر تالاب گاوخونی هوشمندانه استفاده کنیم و با پیوند امید، مشارکت، تعقل و همدلی برای جبران این بحران از همین حالا بکوشیم.
بیشک پایداری حوضه آبریز زایندهرود نیازمند مدیریت یکپارچه است از سراب تا پایاب.
به گزارش ایرنا، تالاب بینالمللی گاوخونی واقع در شرق اصفهان، یکی از بزرگترین و مهمترین تالابهای ایران محسوب میشود و در طول تاریخ و پیش از آغاز خشکسالیهای اخیر علاوه بر ایجاد فضای فرحبخش در شرق استان، مامن پرندگان مهاجر و جانوران آبی و منبع درآمد و آسایش ساکنان این منطقه بوده اما در سال های اخیر بدلیل تحقق نیافتن حقابه محیط زیستی آن در معرض خشکی کامل قرار گرفته است.
این تالاب به وسعت ۴۷۶ کیلومترمربع در ۱۶۷ کیلومتری جنوب شرق اصفهان در کنار شهر ورزنه و در مجاورت تپههای شنی قرار دارد.
برداشت بیرویه و غیرقانونی در بالادست، کاهش آب ورودی، تغییر اقلیم و خشکسالی و تامین نشدن حقابه طبیعی از چالشهایی عنوان میشود که حیات این عرصه آبی حیاتبخش را به خطر انداخته است.
به گفته کارشناسان، ادامه این روند میتواند تالاب گاوخونی را به کانون تولید گرد و غبار تبدیل کند و تا شعاع زیادی را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین تامین حقابه آن ضروریست.
کنوانسیون تالابهای جهان(کنوانسیون رامسر)، شهر ورزنه در جوار تالاب بینالمللی گاوخونی در شرق اصفهان را بطور رسمی برای یک دوره سه ساله بعنوان شهر تالابی معرفی کرد و نام آن در وبسایت این کنوانسیون به ثبت رسید.
استانها اصفهان ۰ نفر برچسبها معاونت طبیعی و تنوع زیستی تالاب اصفهان تالاب گاو خونی ورزنهمنبع: ایرنا
کلیدواژه: اصفهان تالاب گاو خونی ورزنه اصفهان تالاب گاو خونی ورزنه رزرو هتل نزدیک حرم امام رضا تالاب بین المللی گاوخونی کنوانسیون رامسر تالاب گاوخونی محیط زیستی شهر تالابی زاینده رود محیط زیست زیست بوم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۵۵۸۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شکار یک پلنگ ایرانی توسط یک تبعه پاکستان + عکس
به گزارش همشهری آنلاین، پلنگ ایرانی پس از انقراض ببر مازندران و شیر ایرانی، بزرگترین گربهسان کشور به شمار میرود. کمبود طعمه در اثر شکار غیر مجاز و بی رویه، تخریب زیستگاه طبیعی پلنگ به دلیل توسعه فعالیتهای انسانی، کشته شدن پلنگها به دست افراد محلی و شکارچیان متخلف باعث شده است که این گربهسان ایرانی به سمت انقراض برود.
«پلنگ در هر کجا به دامها خسارت بزند از طریق صندوق توسعه محیط زیست خسارت آن پرداخت میشود.» این گفته کامبیز محسن سلطانی رئیس اداره محیط زیست نوشهر به خبرنگار فارس بود.
در نتیجه تقابل پلنگ با انسان و آسیبپذیری این گونه کمیاب در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است.
کمبود طعمههای پلنگ در اثر شکار بیرویه و تخریب عرصههای طبیعی از عوامل مهم کاهش جمعیت و افزایش حمله پلنگ به دامهای اهلی و تقابل این گونه با انسان بوده است.
«در بخش گستردهای از محدوده پراکنش پلنگ، بهویژه در منطقه زاگرس با کمبود طعمه و بهتبع آن تعارض بین پلنگ و دامهای اهلی و دامداران روبهرو هستیم.» این گفته حسن اکبری معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیط زیست میگوید.
کد خبر 847559 منبع: فارس برچسبها حیوانات - حیات وحش خبر مهم پاکستان حیوانات - یوزپلنگ آسیایی